فائزون شهید محمد اسحاق نصیری خراسانی را به نقل از کتاب عرشیان هم آشیان معرفی می کند.
دفاع مقدس ، پاسداری از ارزش های اسلام و انقلاب و عشق به امام عجب جاذبه ای داشت که همه را به سوی خود می کشید ! نوجوان ، جوان ، پیر ، همه و همه تشنه ی حضور در میدان نبرد بودند .
نوجوانی همچون محمد اسحاق با وجود سن کم آنقدر شیفته حضور در جبهه و ادامه دادن راه برادر شهیدش احمد رضا بود که علی رغم ممانعت مسئولین در اتوبوس رزمندگان پنهان شد و بالاخره عازم عرصه ی پیکار گردید . اگر چه کم سن و سال بود امّا فعالیت های زیادی را در تبلیغات سپاه و بنیاد شهید با فروش محصولات فرهنگی از جمله مجله شاهد انجام داده بود ، اکنون می رفت تا در مبارزه فصل تازه ای از زندگی اش را آغاز کند . فصل شجاعت ، ایثار و شهادت .
او ریز نقش بود و چالاک ، به همین دلیل به عنوان کمک آر پی جی زن انتخاب شد و ره صد ساله را یک شبه طی کرد . هنوز سه ماه از آمدنش به جبهه نگذشته بود که شقایق شد و همچون برادرش احمدرضا با سرافرازی فصل عاشقی را به آخر رساند .